استادیار، گروه مطالعات فرهنگی، دانشکدۀ علوم اجتماعی، دانشگاه علامه طباطبایی، تهران، ایران
چکیده: (2004 مشاهده)
در این مقاله مراد از نگارگری یا «مینیاتور» یک فرم هنری خاص است که کم و بیش از سدۀ هشتم تا دوازدهم هجری ویژگیهای کلّی مضمونشناختی و سبکشناختی خود را حفظ کرده (گرچه خالی از تحول و تنوع نبوده) است. پرسش این است که چگونه میتوان از این فرمِ کهنِ در دسترس فرهنگی برای «نگاشتنِ» واقعیتهای اجتماعی معاصر در ایران و دیاسپورای ایرانی الهام گرفت، کاری که مستلزم ترجمهای در چندین سطح، منجمله از یک مدیوم هنری به یک مدیوم علمی (هر چقدر هم معنای «علم» را در اینجا موسّع بگیریم)، و از ویژگیهای دیداری به شیوههای نوشتاری است. مقالۀ حاضر شرح تلاش برای چنین ترجمهایست، و فرصتها و چالش-های چنین تلاشی، در سه پرده که هر کدام حول محور «فکر کردن با» یک انسانشناس معاصر شکل میگیرند. پردۀ اول: یک فرم الهامبخش: فکر کردن با جولی تیلور؛ پردۀ دوم: پوئسیس ایرانی: فکر کردن با مایکل فیشر؛ و پردۀ سوم: چشم در چشم ایدئولوژیهای زبانی و نظریههای معنا: فکر کردن با کیم فورچون. نام این تلاش را «مردمنگارگری» گذاشتهام؛ ترکیبی از «مردمنگاری» (روش غالب در انسانشناسی) و «نگارگری». میکوشم با فاصله گرفتن از نگاههای صرفاً ابزارگرایانۀ غالب به «روش تحقیق،» به «حیات اجتماعی» یا «زندگینامۀ» این روش بپردازم و توجه را به وجوه سیاسی و اجتماعی و زیباییشناختی خودِ این روش و بسترهای برآمدنش معطوف سازم. معتقدم توان سخن گفتنِ تجربههای معاصر ما ایرانیان منوط به یافتن و ساختن چشماندازی به جز چشمانداز تکنقطهای رنسانسی و زبانی خارج از دوگانههای روشنگریست؛ چشماندازی و زبانی که امکان تجسم و ترسیم واقعیتهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، و زیستمحیطیِ همبرنشسته و برهمنهادۀ عصر و جهان ما را بهتر فراهم کند.
نوع مطالعه:
مقاله پژوهشی |
موضوع مقاله:
فرهنگ دریافت: 1398/9/20 | پذیرش: 1398/11/22 | انتشار: 1399/1/1